غزل پاییز

غزل پاییز از روح الله محمدی
Rate this post

غزل پاییز سروده روح الله محمدی است که وصفی جامع از پاییز به عاشقان پاییز ارائه می دهد.


جهان رنگی به خود دارد نمایان می کند پاییز
طلایی خلقت ما را بهاران می کند پاییز


به این برگان که خشک و زردرو باشند ننگر
منالش را به این ایام ارزان می کند پاییز


عجب گرما به استقبال آمد شاه زرین را
چه برپا گشت جشنی جان، چراغان می کند پاییز


نه بیدل ها نه حافظ ها، فقط دعوت به این بزم اند
که عاشق بهترین باشد چه مهمان می کند پاییز


اگر روزی ببندی بزم عاشق بر خزان را
سمائی مست و جعدش را پریشان می کند پاییز


زرفشان می کند بر سر، گرت دنیا به کامت نیست
طبیبی گشته مهرش باز جبران می کند پاییز


«الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها»
که مشکل بود عشق ما و آسان می کند پاییز


«مرا در منزل جانان چه امن و عیش چون هر دم»
که عمری سر بپوشیدم و اعلان می کند پاییز


عجب فصلی است عاشق را که مهرش ابتدا باشد
محک می زد جنون عشق آبان می کند پاییز


که در آخر به آذر می کشد فصل خزان را
که سرما شایعت کرده و طوفان می کند پاییز


چه ناسازم ولی عزم تو کردم باز، دارم جانی را
همان هم رفت بی جان ز جانان می کند پاییز

شاعر: روح الله محمدی
غزل پاییز از روح الله محمدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *