عصر حضور تو

عصر حضور تو از امیر خیال
Rate this post

عصر حضور تو از امیرِ خیال

شهری که بعید از توماند است رحیل از تو

من بحر غریب اینجا هر حال قریب از تو


تا سر بگرفت از من این شعر به بی تابی

صد نغمه شنیدم من هر گوشه کنار از تو


هر صورت زیبا را تشبیه به جانان کرد

ابروست کمان ای دل هر موج نشان از تو


من منتظر رویت تو منتظر آنی

این گوی به چشمی ماند این منتظران از تو


من منتظرم تا شب هر لحظه فراگیرد

تو منتظر صبحی مهتاب نگاه از تو


امروز ندارد شب، مهتاب که غایب شد

صبحی که درخشیده الماس نشان از تو


حقی که ندارم من تا عاقبتش آید

من منتظرم شاید حقدار رسید از تو


هر عصر که باشی تو دیدار محقق شد

افکند به زیبایی آن عصر حضور از تو

شاعر عصر حضور تو؛ امیر خیال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *