آثار
نقش خیال وادی سیر و پرواز قلم در دنیای بودن است.
انتشار کتاب خیالستان
انتشار کتاب خیالستان برای خرید کتاب مجموعه داستان های کوتاه خیالستان از طریق زیر می توانید به صورت هم حضوری و هم غیر حضوری اقدام فرمایید: انتشار…
مهتاب نگاهت
مهتاب نگاهت دشت آرام آهوان افسرده بی پلنگان رسته سحری دلمرده نیست پلنگی دیگر دست اندازی من از ماشه مرمی منطق تو ساکت و پوسیده سختی استدلال…
گام های کوچک در حصار خود
مدتی است که استادانه قدم می زنم و گام های کوچک در حصار خود را مزه مزه می کنم. وقتی دانستم که سرزمین من خط هوایی ندارد…
توقف داستان اداره ستان
توقف داستان اداره ستان داستان اداره ستان داستانی است از زندگی های روزمره مان که روزانه در پی داریم. داستانی که به صورت روزمره آن را با…
بحر خیالستان از امیر خیال
غزل بحر خیالستان از امیر خیال در سایت خیالستان من که از حسن فقط خال جذامی دارم گر تحمل بکنی چند کلامی دارم آن چنان غیب شدی…
قسمت بیست و یکم داستان سریالی اداره ستان
«ننه جان من یه چیزی بگم این آخر عمری میشه نه نگی؟ این یه کار را انجام بده.»
«جانم ننه جان. شما امر بفرما.»
«بیا همین روزها کل اسباب و اثاثیه را جمع کنیم یه مدتی بریم خونه خودمون. درسته قدیمیه ولی هم باصفاست و هم بچه ها می تونند توی حیاط بازی کنند.»
قبلا هم ننه جان این پیشنهاد را به پرویز داده بود ولی هیچ وقت این قدر به جانش نشسته بود. خانه قدیمی زیبایی که خالی مانده است این ایام و هیچ کدام از فرزندان میلی به رفتن آن جا نداشتند.
نوروز رویت
لبخند تو گر شاد کند اهل جهانت آغاز کنم جشن و طرب، عشرت و هویم تا گم نشوم در ره آغوش خیالت بیراهه ی کابوس خیالی که…
قسمت بیستم داستان سریالی اداره ستان
ننه جان وقتی وضعیت پرویز را می دید همیشه این نکته را یادآوری می کرد که خانه ای دارد و می تواند با فروش آن در وضعیت پرویز بهبودی حاصل کند و می دانست که پارسا به فروش خانه نیازی ندارد و پرویز برای این که حس می کرد این خانه قدیمی تنها دارایی و دلخوشی اوست هیچ وقت اجازه فروش و حتی صحبت در مورد آن را نمی داد.