شعرهای خیالی
اشعار نو و کلاسیک
صبح های بی غروب
صبح های بی غروب : وارث تصویر توست صبح های بی غروب وعده هر صبح من یک دمیدن یک رکوع تاب همراهی به یک جرعه سکوت پرهیاهوی…
خوش بیایی به شبستان
خوش بیایی به شبستان چه زمان است زمستان؟ بی تو اینجا شده هر روز دبستان خواستم بنشینم به سر میز کلاسی که بگیرم همه درسم ز همان…
ثانیه ها از امیر خیال
ثانیه ها از امیر خیال اتفاقی که به هم می خوردیمرمز آن ثانیه هااتفاقی که چنین تجربه ها ثانیه ها که دویدم به سرکوی ز فردوسی را…
نیل خط چین
نیل خط چین مشاطه به شط آمد جیحون به فراتش رفت مشاطه چه گفتش او این بار مهی آمد از من به چه کار آید زیبایی جانان…
نسیم دیگری
نسیم دیگری هر دم آید از خیالم یک نسیم دیگری می نشینم در مسیرش آن حریم دیگری هر چه در سعی خودم می سوختم این روزها یک…
مهتاب نگاهت
مهتاب نگاهت دشت آرام آهوان افسرده بی پلنگان رسته سحری دلمرده نیست پلنگی دیگر دست اندازی من از ماشه مرمی منطق تو ساکت و پوسیده سختی استدلال…
بحر خیالستان از امیر خیال
غزل بحر خیالستان از امیر خیال در سایت خیالستان من که از حسن فقط خال جذامی دارم گر تحمل بکنی چند کلامی دارم آن چنان غیب شدی…
نوروز رویت
لبخند تو گر شاد کند اهل جهانت آغاز کنم جشن و طرب، عشرت و هویم تا گم نشوم در ره آغوش خیالت بیراهه ی کابوس خیالی که…