داستان سریالی اداره ستان

22مطلب موجود می باشد.

رمان و داستان سریالی اداره ستان

داستان سریالی اداره ستان قسمت سیزدهم
آثار

قسمت سیزدهم اداره ستان


داستان سریال اداره ستان قسمت سیزدهم: در بازار همه فروشندگان کمین گرفته بودند و قرار بود که مهمّات به سهیل برسد. ولی هنوز که خبری نبود. دو…

قسمت دوازدهم اداره ستان
آثار

قسمت دوازدهم داستان سریالی اداره ستان


سهیل پس از این که علت مراجعه اش را توضیح داد شهرام با زحمت حجم قابل توجهی که درون دهانش سونامی شده بود برای قورت و هجوم به سمت معده پاسخ داد:
«تا ساعت 4 نتایج مناقصه اعلام میشه.»

قسمت یازدهم اداره ستان
آثار

قسمت یازدهم داستان سریالی اداره ستان


بهترین نوید برای صحرایی که در گرمای محصور کننده خودش می غلتید روییدن غنچه تردید بود. غنچه ای که با ساقه ی آن ملیحه مدام بر روی شن صحرا می نوشت که «صفار رفته است» ولی حالا باد شدید وزیده بود و «رفته است» را پاک کرده بود و فقط نام صفار مانده بود!

داستان سریالی اداره ستان
آثار

داستان سریالی اداره ستان (قسمت دهم)


هنگامی که کلمات به سوی نوازش عشق می شتابند و عشق خود را در مصنوعی ترین بینایی ها و کوچکترین اعداد محدود به کد صفر و یک کرده است باید منتظر باشیم تا اندیشه بی تحرک به هجوم توهم دلخوش کند…

داستان سریالی اداره ستان قسمت نهم
داستان سریالی اداره ستان

داستان سریالی اداره ستان (قسمت نهم)


تلفن همراه صفار در حین صحبت های دوستانه بی تابی خاصی از خودش نشان می داد و مرتب مهتابی صفحه گوشی چشمک می زد. باران هم فضای داخل ماشین را دونفره کرده بود. صفار در تاملات خود غرق بود و این که بعد از این همه سال چطور با ملیحه روبرو شود.

اداره ستان قسمت هشتم
آثار

داستان سریالی اداره ستان (قسمت هشتم)


فانوسی که مدتی بود با دود روزمرگی و مشغله ها اندود شده بود با این خطوط بالا چشم هایش را مالید تا شاید در دنیا هم چیزی برای خوب دیدن باشد. فانوس را دست گرفت از سرداب اشتیاق بالا آمد تا بتواند بهتر تاریکی روز را درک کرد…

امیر خیال و اداره ستان
آثار

داستان سریالی اداره ستان (قسمت هفتم)


صفار از این که پاسخی نشنیده بود عصبانی شد. صفار همیشه در زندگی اش دنبال چالش بوده و در این موقعیت ها که می افتد تصمیم گیری او سریعتر از حالت معمول هم می شود. در حالی که مهندس سلماس نیا پشتش به صفار بود و به سمت دفتر خود حرکت می کرد صفار با دست به او با عصبانیت اشاره می کند و می گوید:

قسمت 6 اداره ستان
آثار

داستان سریالی اداره ستان (قسمت ششم)


مصطفی و صفار لحظات ماندگاری را در باغ موزه هنر ایرانی گذراندند که تکرار آن شاید… بگذاریم داستان پیش برود.

داستان سریالی اداره ستان قسمت پتجم
آثار

داستان سریالی اداره ستان (قسمت پنجم)


قسمت پنجم ماجرا پای مان به اتاق سِرور باز می شود و حکایت هایی که بعد از جلسه اتقاف می افتد و این که ماجرا دقیقا از کجا آب می خورده این که دقیق مشخص شود در این قسمت باید ببینیم ماجرای ریاحی چه بوده است.